به گزارش شهرآرانیوز، دقیقاً ۱۲۴۳ سال قبل در چنین روزی بود که شمسالشموس در خطه توس غروب کرد و خاک تیره این سرزمین، پیکر هشتمین ستاره آسمان هدایت را در آغوش گرفت. او که مهمان دیار خراسان بود، پس از ۲۰ سال هدایت امت، در ۵۵سالگی به شهادت رسید تا ماجرای سم انگور و خاطره اباصلت هروی، آتش خاموشنشدنی بر دل دلدادگان اهلبیت(ع) در ایرانزمین باشد. این گزارش، روایتی است از چشمانی که امروز در مشهدالرضا(ع) گریاناند، تنهایی که رخت سیاه عزا را در آغوش کشیدهاند، دستهایی که بر سرها و سینهها مینشینند و حنجرههایی که طنین «یارضا(ع)» را در گوش تاریخ فریاد میزنند. این گزارشی از تجدیدبیعت ملت با ولینعمت ایران است.
از نخستین روز دهه آخر صفر ۱۴۰۴، همه مشهدیهایی که یا در موکبهای بینراهی و داخل شهر از زائران پذیرایی کرده یا درِ خانههایشان را برای اقامت رایگان به روی مهمانان امام گشودهاند، فقط به این نیت کمر خدمت بستهاند که دیگربار ثابت کنند «در مشهد، هیچکس غریب نیست». در شهری که گردشگر به زائر و شهروند به مجاور تغییرمعنا میدهد، تنها حرم مطهر رضوی است که شمع فروزان عشق است و مابقی هرچه باشد، همچون پروانه باید دور آن بگردد. از ساعات آغازین صبح امروز نیز این تصویر در مشهدالرضا(ع) تکرار شده و در خیابانهای منتهی به حرم مطهر رضوی، هرکس را که میبینید، چشم به گنبد و گلدسته نورانی امام رئوف(ع) دوخته و گام در همان مسیر دارد.
در آخرین روز از ماه پربلای صفر که مقارن با سالروز شهادت اماممهربانیها(ع) است، فقط کافی است در یکی از کوچههای محلات پیرامونی حرم مطهر رضوی باشید تا صدای طبل، سنج و نوحهخوانی در رثای امامهشتم(ع)، موسیقی متن گوشنواز شما در این تجربه مسحورکننده باشد. در هر خیابان فرعی، دستههای کوچک عزاداران با پرچمهای بزرگ سبز، سرخ و سیاه در حرکت هستند و هرکدام که به خیابان اصلی میرسند، قطره میشوند و به رود بیپایانی میپیوندند که عزاداری در سالروز شهادت حضرت ثامنالحجج(ع) را با رساترین نواها و پرمعناترین سوگوارهها برپا میکنند.
چشم باز کنید و گوش بسپارید! شاید هرکس لباس محلی متفاوتی بر تن داشته باشد و به زبان و لهجه خاصی صحبت کند، اما امروز، مشهد قلب ایرانِ امامرضا(ع) است و ندای اندوهناک «یارضا(ع)» وجه اشتراکی شده که دلهای میلیونها زائر و مجاور را به هم پیوند میزند. در مسیر طبرسی، زنان نوغان در مراسم تشییع نمادین تابوت حضرت خورشید مویه میکنند. در مسیر شیرازی، این علما و روحانیون هستند که در دسته عزای حوزه، نعلین از پا کنده و عمامه از سر برداشتهاند. در مسیر نواب صفوی، زنجیرزنان کرمان و علمداران آذربایجان به صف شدهاند و خیابان امامرضا(ع) هم میزبان گلهای سرسبد این بزم عزا یعنی زائران پیاده است. مختصر و مفید بگوییم، فرقی نمیکند بالاخیابان باشید یا پایینخیابان؛ امروز سرتاسر جغرافیای مشهد، نقطه اتصال زمین با آسمان است.
اگرچه بنابر اعلام ستاد خدمات سفر خراسان رضوی، بیش از ۴.۵ میلیون نفر تا شام شهادت امامرضا(ع) مهمان مشهد شدهاند، اما از مدتها قبل، پیشبینیها از یک موج تشرف در دهه آخر صفر ۱۴۰۴ حکایت داشت و بر همین اساس، حرم مطهر رضوی برای میزبانی از یک حضور میلیونی آماده بود. از صبح امروز، داخل تمام صحنها و رواقها، لبریز از دریای جمعیتی است که داستان عاشقانه تشرف هرکدامشان با دیگری متفاوت است. همهجا سیاهپوش است، صدای بیپایان همهمه مردم با نوحهخوانی بیوقفه دستههای عزاداری درهم آمیخته و هر از گاه ناقوس ساعت حرم مطهر نیز با عزاداران همنوایی میکند.
اگرچه بیش از همه این تراکم شدید جمعیت است که به چشم میآید، اما دقیق نگاه کنید، میتوانید به چشم ببینید که امروز حرم مطهر رضوی، نقطه تلاقی هزاران خردهروایت از دلهای شکسته و چشمهای درمانده است. یک طرف مرد جوانی به پهنای صورت اشک میریزد، سوی دیگر مادری سالخورده با عینک تهاستکانی زیارت امامرضا(ع) را از مفاتیحالجنان خط میبرد، یک گوشه بانویی جوان خیره به گنبد حضرت خورشید نجوا میکند و در سمت دیگر، پدری با سر و روی سفید، دستان پینهبستهاش را به آسمان بلند کرده است. اینها همان دلدادگانی هستند که حاجتهای بزرگ و کوچکشان را فقط به درگاه امام مهربانیها میآورند و همه میدانند که صاحب این صحن و سرا انیسالنفوس است و پاسخی از جنس آرامش و یقین برای این عشقورزیدنهای بیپایان دارد.
در روزهای نخست شهریورماه، هوای مشهدالرضا(ع) کم از حرارت عشق زائران حضرت خورشید ندارد و این همان دلیلی است که ساعت هرچه به وقت اذان ظهر نزدیکتر شود، جمعیت میل بیشتری برای ورود به رواقها و فضاهای سرپوشیده پیدا میکند. هر زائر که دل به پنجره فولاد گره زد و آب حیات از سقاخانه نوشید، بهتدریج خود را در مسیر تشرف قرار میدهد تا با راهنمایی خدام، گام به گام به ضریح نورانی امامرئوف(ع) نزدیکتر شود. سینهها که در هم فشرده شد، نشانه نزدیکشدن به روضه منوره است و چند لحظه بعد، چشمها به نور پرفروغ ضریح خیره مانده، بغضها در گلو میشکنند. اکنون وقت از دل سرودن است؛ ای صفای قلب زارم، هرچه دارم از تو دارم.
آخر کار، جمعیت دست به سینه گذاشته و به رسم ادب، رو به ضریح از ناحیه بالاسر حضرت خارج میشوند. شاید بالاخره همه مجبور باشند با تلخکامی از امام مهربانیها اذن مرخصی بخواهند و چندساعت زودتر یا دیرتر با شهر بهشت وداع کنند، اما هیچکس نمیتواند شیرینی این سفر عاشقانه را کتمان کند. هرچه باشد، دلهای روشنتر از آفتاب، مهمترین سوغات تشرف به محضر حضرت شمسالشموس(ع) است.